دانش

 یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم ، حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند .

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آنگونه که هستند ، نه آنگونه که می خواهم باشند .
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه ی نگاه دیگران ننگرم که من اگر با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد . یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم ، چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد .

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم

 7سين برات آماده كردم:

اونو تو سفره دلت ميزارم
 
1- سايه خدا بر سرت
2- سلامتی بر پیکرت
3- سرسبزی در خانه ات
4- سخاوت خدا در مالت
5- سرنوشت نيكو درعمرت
6- سبد سنبل در دستت
7- سيب خنده رو لبات 
 
خرم و شاد باشین پیشاپیش سال نو بر همتون مبارک

 خار خندید و به گل گفت سلام

و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد،گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صميمانه به او گفت سلام...
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی
عشق
اسارت
قهر و آشتی هم بی معنا بود..

 ﺟﻤﻼﺕ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ *

** * * * * * * * * * * * * * * * * * * **
*ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﺎﺭﺩ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﺮ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪ ﺍﻣﺎﻋﻘﺎﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ
ﺍﺯ ﺧﯿﺲ
ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻻﺗﺮﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ***.**
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﺍﻧﺴــﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑــﺰﺭﮒ ،ﺩﻭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧـــﺪ ؛ ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻰ ﮐﺸـــﺪ ﻭ
ﭘﻨﻬـﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭ ﺁﺷﮑـﺎﺭ ﺍﺳﺖ *.
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
*ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺑﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻭ ﺁﻫﻮ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻫﻮﻫﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . ﭼﻮﻥ
ﺷﯿﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺬﺍ
ﻣﯽ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺁﻫﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ . ﭘﺲ: ” ﻫﺪﻑ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ *“
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺗﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ، ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ،
ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺗﺎﻥ *!
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﺍﻥ ﻗﺮﻥ ۲۱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ ،
ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺑﺮﯾﺰﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﻧﺪ
**…** *
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﻧﻌﺮﻩ ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﺮﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﻪ
ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ *.
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺥ ﺩﻧﯿﺎ
ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﻬﺎ
ﻧﻤﯽ ﭼﺮﺧﺪ *
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
*ﯾﮏ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺷﻤﻊ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ
ﺍﺯ ﻧﻮﺭﺵ ﮐﺎﺳﺘﻪ
ﻧﺸﻮﺩ *.
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﻣﺸﮑﻞ ﻓﮑﺮ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ . *. .
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
*ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻻﺍﻗﻞ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ
ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﯿﺪ ***.**
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
*ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﺸﻮﺩﻭﻃﻮﻻﻧﯽ
ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻔﺮﻫﺎ ﺑﺎ
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺪﻡ . *
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺪﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺷﺪﻧﺪ ، ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﻓﻮﻟﺘﺎﻥ ﺩﺭ
ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ
. . . *
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻋﮑﺲ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺰﺭﮔﺸﻮﻥ ﮐﻨﯽ ، ﮐﯿﻔﯿﺘﺸﻮﻥ
ﻣﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ *!
** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* ﭼﺎﺭﻟﯽ ﭼﺎﭘﻠﯿﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻓﻘﺮ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﺷﻬﺮﺕ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ
ﮐﻬﻨﺴﺎﻟﯽ
ﺍﻣﻮﺧﺘﻢ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺷﯿﺎﻧﻪ ﻧﻪ! ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺧﺮﯾﺪ ﻭﻟﯽﺧﻮﺍﺏ نه...

صبح چه زیباست زمانی که منتظر دعای زیبایی از مهربانترین دوستانت هستی، خدایا دوستانم را توفیق بده وآنها را در زندگیشان حفظ کن وبرای آنها دررزق وذریه شان برکت بنداز وسلامتی بدن به آنها بده وبه آنها صبحی با امید وخوشبینی وانشراح صدر بده وهر غم واندوهي را از آنها دور كن وكارهايشان را با نور وروشنايي آسان كن 

صبحتون پر از خوشبختی

 . از دختــــر جوانى پرسیدند: 

از چه نوع آرایشى استفاده مى كنى؟
گفت اینها رو به كار مى برم:
ﺑراى لبانم.........رﺍﺳﺘــــــگویى
براى صدایم..........ذكــــــر الله
براى چشمانم.........ﭼـــــــشم پوشـــــى از حرامـــات
ﺑراى ﺩﺳﺘانم.......كـــــمك و یارى به مستمندان
براى پاهایم............ایــــــــستادن براى نماز
براى قامتم...........ســــجده بردن براى الله
براى قلبم............حــــب الله
به فکر نمازت باش مثل شارژ موبایلت!
با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت!
از انگشات واسه اذکار استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت!
قرآن رو همیشه بخون مثل پیامهای موبایلت!
خدایی ما کجاییم؟؟؟؟
آروم بگو
(خدایا من عاشق توام و به تو نیاز دارم.به قلب من بیا)

 درهیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم و چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مويم شد در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود . 

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نه ، نمی شود ،
به همین سادگی ،
کاش نه می دویدم ،
و نه غصه می خوردم؛
فقط او را می خواندم"اياک نعبد و اياک نستعين"

 ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ

ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭘﯿﻠﻪ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ !
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ !
ﭘﯿﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎ،
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪﻥ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ

 گاهی بايد نبخشيد كسی را كه تو بارها او را بخشيدی و نفهميد تا اين بار در آرزوی بخشش تو باشد. گاهی نبايد صبر كرد بايد رها كردو رفت تا بداند كه اگر ماندی رفتن بلد بوده ای ! گاهی بر سر كارهای كه برای ديگران انجام می دهی بايد منت گذاشت تا آن را كم اهميت ندانند. گاهی بايد بد بود برای كسی كه فرق خوب بودنت را نمی داند .

تعداد صفحات : 31