دستهایم انقدر بزرگ نیست که چرخ دنیارا به کامت بچرخانم ولی خدایی دارم که برهمه چیز تواناست تورا درسال جدید باهمه خوبی هایت به او میسپارم.
كمترين آرزويم اين است: هرگز با چشمان مهربانت ، نامهرباني روزگار را نبيني
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم ، حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند .
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم
7سين برات آماده كردم:
خار خندید و به گل گفت سلام
ﺟﻤﻼﺕ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ *
صبح چه زیباست زمانی که منتظر دعای زیبایی از مهربانترین دوستانت هستی، خدایا دوستانم را توفیق بده وآنها را در زندگیشان حفظ کن وبرای آنها دررزق وذریه شان برکت بنداز وسلامتی بدن به آنها بده وبه آنها صبحی با امید وخوشبینی وانشراح صدر بده وهر غم واندوهي را از آنها دور كن وكارهايشان را با نور وروشنايي آسان كن
صبحتون پر از خوشبختی
. از دختــــر جوانى پرسیدند:
درهیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم و چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مويم شد در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود .
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
گاهی بايد نبخشيد كسی را كه تو بارها او را بخشيدی و نفهميد تا اين بار در آرزوی بخشش تو باشد. گاهی نبايد صبر كرد بايد رها كردو رفت تا بداند كه اگر ماندی رفتن بلد بوده ای ! گاهی بر سر كارهای كه برای ديگران انجام می دهی بايد منت گذاشت تا آن را كم اهميت ندانند. گاهی بايد بد بود برای كسی كه فرق خوب بودنت را نمی داند .
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود
وقتی که پشتت به خدا گرم است...
لبخند زدن خیلی راحت تره تا بخوای به همه توضیح بدی چرا حالت خوب نیست.
بزرگترین آزمون ایمان زمانی است که آنچه که میخواهید را بدست نمی آورید، با این حال قادرید بگویی :خدایا شکرت...!!!
نه بهار با هیچ اردیبهشتی ،
اگر با تو بد هستند...تو خوب باش و مهربانی کن...بگذار هرچه میخواهند با تو بد باشند...اما یادت نرود که قلب تو مهربانی را آموخته...پس خوب باش و مهربان...زیباییه دنیایت به مهربانیه توست...مهربان بمان و بیاموز...همین...
〰〰〰〰〰〰
آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن هاست
هرگز از تلاش براي بدست آوردن آنچه که در طلبش هستيد دست نکشيد، صبر کردن سخت است، اما حسرت مشکلتر
خوشبختی از آن کسی است که در فضای شکرگزاری زندگی کند چه دنیا به کامش باشد و چه نباشد چه آن زمان که می دود و نمیرسد و چه آن زمان که گامی برنداشته خود را در مقصد می بیند چرا که خوشبختی چیزی جز آرامش نیست و هر کس که این موهبت الهی را دارد خوشبخت است
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود
انسان هایی هستند که دیوار بلندت را می بینند ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که ، تو را فرو بریزند ...! تا تو را انکار کنند ...! تا از رویت رد شوند ...! مراقب باش ! دست روزگار هلت میدهد ؛ ولی قرار نیست تو بیفتی ، اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ، اوج می گیری ... به همین سادگی ... تــعــهــد به سند ازدواج نیست ! تــعــهــد به رینگ انگشت دست چپ نیست ! تــعــهــد یه حسّیه توی قلب آدمها ... تو خوب باش ، حتی اگر آدم های اطرافت خوب نیستند ، تو خوب باش ، حتی اگر همه از خوبی هایت سو استفاده کردند ، تو خوب باش ، حتی اگر جواب خوبی هایت را با بدی دادند ، تو خوب باش ، همین خوب ها هستند که زمین را برای زندگی زیبا می کنند ... زندگی رقص واژگان است ؛ یکی به جرم تفاوت ، تنهاست ... یکی به جرم تنهایی ، متفاوت ...
جوانی بادوچرخه اش باپیرزنی برخوردکرد