كجا باید رفت؟.....
مهم نیست که فردا چی می شه؟
سه تا لاکپشت شیرازی تصمیم میگیرن برن یه جنگلی تو شمال چیپس بخورن راه میوفتن بعد از هفت سال میرسن شمال در پاکت باز میکنن می بینن ماست یادشون رفته، به دوستشون میگن تو برگرد بیار!
گرگهاهرگزگریه نمیکنن اماگاهی چنانچه عرصه زندگی برانهاتنگ می شود
ﮔﺮﮔﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﻣﻨﮕﻮﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻪ
دلم برای روزهایی تنگ است
کودک تشنه بود لیوان شکسته ای را برداشت تا آب بنوشد.مادر دوید ولیوان راگرفت تاکودکش آسیب نبیند.کودک گریست وفریاد زد:دوستت ندارم مادر لبخند زد وگفت:امامن دوستت دارم. کودک عصبانی تر گفت:دوستت ندارم. مادرمهربانتراز قبل پاسخ داد:اما من همیشه دوستت دارم. بنده ای حاجتی داشت.گریه وزاری میکرد.خدا می دانست اگر حاجتش را بر آورده کند،به ضرر بنده اش است.اشکهای بنده اش را دید اما حاجتش را نداد.بنده فریاد زد:خدایا! دیگر یادت نمیکنم.خدالبخند زد وگفت:اما من همواره به یادت هستم...
درهياهوي زندگي دريافتم....
روزی خواهد آمد
دلم برای روزهایی تنگ است